سرحال، شوخ، سردماغ، شادوشنگول، سرخوش، بشاش، شاد، خوشرو (شخص)، دلچسب، خوشایند (موقعیت و غیره)
Despite the rainy weather, she remained jovial and kept everyone's spirits up.
علیرغم هوای بارانی، او سردماغ باقی ماند و روحیهی همه را حفظ کرد.
The jovial old man always had a smile on his face and a joke to tell.
پیرمرد شوخ همیشه لبخند بر لب داشت و لطیفهای برای گفتن.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jovial» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jovial