خوشبرخورد، خوشرو، مهربان، خوشطینت، خوشخلق، خونگرم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Despite the stress, she remained good-natured and calm.
باوجود استرس، او همچنان خوشخلق و آرام ماند.
The villagers gave us a good-natured welcome when we arrived.
روستاییان هنگام رسیدن ما، با مهربانی از ما استقبال کردند.
John was a good-natured kid.
جان پسر پاکطینتی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «good-natured» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/good-natured