با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Lenient

ˈliːniənt ˈliːniənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more lenient
  • صفت عالی:

    most lenient

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
بامدارا، آسان‌گیر، ملایم، باگذشت، ضد‌یبوست، ملین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- His lenient treatment of his students made him popular.
- رفتار مداراآمیز او با شاگردانش او را محبوب کرد.
- lenient laws
- قوانین ملایم
- A lenient judge who passes lenient sentences.
- قاضی باگذشتی که احکام سبکی صادر می‌کند.
- She showed more leniency toward her own children than to those of her husband.
- او نسبت به بچه‌های خودش آسان‌گیری بیشتری نشان می‌داد تا بچه‌های شوهرش.
- ... unto friends fairness and leniency unto enemies
- ... با دوستان مروت با دشمنان مدارا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lenient

  1. adjective permissive
    Synonyms: allowing, amiable, assuaging, assuasive, being big, benign, benignant, charitable, clement, compassionate, complaisant, compliant, condoning, easy, easygoing, emollient, excusing, favoring, forbearing, forgiving, gentle, going easy on, good-natured, humoring, indulgent, kind, kindly, letting, live with, loving, merciful, mild, mollycoddling, obliging, pampering, pardoning, permitting, soft, softhearted, soft-shell, sparing, spoiling, sympathetic, tender, tolerant, yielding
    Antonyms: hard, intolerant, limiting, restrictive, rigorous, severe

ارجاع به لغت lenient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lenient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lenient

لغات نزدیک lenient

پیشنهاد بهبود معانی