فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

You

jə / / jʊ jə / / jʊ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

pronoun A1

(ضمیر دوم شخص فاعلی و مفعولی مفرد و جمع) شما، شما را، به شما، تو، تو را، به تو

you and your brother

شما و برادرتان (تو و برادرت)

what you students should know

آنچه که شما دانشجویان باید بدانید

pronoun A2

آدم، شخص، فرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

You can never be sure.

آدم هرگز نمی‌تواند مطمئن باشد.

o, you who are utterly despairing ...

ای (فردی) که مأیوس از همه سویی ...

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد you

  1. pronoun
    Synonyms:
    you-all y'all yourself all of you you too you alone thee thou

Collocations

what are you driving at?

منظورت چیست؟

bless me (or you, him, etc.)

اظهاری که نشان تعجب یا تعرض یا خوشی است

as you like (wish)

هر جور که دلتان بخواهد، به میل شما

you must be joking!

نه!، جدی می‌گی!، شوخی می‌کنی!، بی‌شوخی!

see you later

خداحافظ، تا بعداً، به امید دیدار مجدد

Collocations بیشتر

if you please

اگر بخواهید، اگر دلتان بخواهد، اگر اجازه بدهید

since you ask...

چون می‌پرسی...

thank you!

(مخفف: I thank you) متشکرم!، سپاسگزارم!، سپاس!

Idioms

how do you do

(هنگام برخوردن به غریبه یا معرفی کردن) سلام، سلام علیکم، حال شما؟، خوب هستین؟، از دیدار شما خوشبختم

در شرایط سخت قرار گرفتن، در هچل بودن، در مخمصه قرار گرفتن، دچار گرفتاری شدن

as you sow, so shall you reap

هرچه بکاری همان سبز می‌شود، گندم از گندم بروید، جو ز جو

ask and it shall be given to you; seek and you shall find

بخواه تا به تو داده شود؛ جستجو کن تا بیابی.

can you beat this?

از این بهتر می‌توانی؟، از من بهتر می‌توانی؟

you must lie on the bed you have made

خود کرده را تدبیر نیست

Idioms بیشتر

you bet you!

(عامیانه) اختیار دارید!، محققاً، حتماً، عیبی ندارد

you (etc.) better

بهتر است

between ourselves (between you and me)

خودمانیم، اگر به کسی نگویی، بین خودمان باشد

you can't have your cake and eat it too

نمی‌تونی همه‌چیز رو با هم داشته باشی (نمی‌شه هم خدا رو بخوای، هم خرما رو)

bad cess to you (them, etc.)

الهی که خیر نبینی (نبینند و غیره)

how dare you (he, she, etc.) !

چطور به خودت (خودش و غیره) اجازه می‌دهی !

better the devil you know than the devil you don't

آدم بدجنس آشنا از آدم بدجنس غریبه بهتر است

what are you driving at?

منظورت چیست؟

if you can't fight them, join them

اگر نمی‌توانی از پس آنها بر بیایی، به آنها بپیوند.

how do you do?

سلام، حال شما، چطورید؟

you know!

(عامیانه) می‌دونی!/ ببین!

you know what i mean

(عامیانه) منظورم را می‌فهمی/ می‌دونی چی‌ می‌خوام بگم

laugh and the world will laugh with you; weep and you weep alone

خنده کن و دنیا با تو می‌خندد، گریه کن و هیچ کس با تو گریه نمی‌کند (مردم در شادی تو شریک می‌شوند، ولی در هنگام غم تو را تنها می‌گذارند)

now you see it, now you don't

حالا آن را می‌بینی و سپس آن را نمی‌بینی، یک‌دفعه غیبش می‌زند

off with you!

برو!، بروید!، خارج شو!، جم بخور!

pay as you go

هزینه را هنگام ایجاد آن دادن (نه از پیش)

peace be with you!

(قدیمی) خداحافظ!، بسلامت!

more power to you!

(عامیانه) خدا یارت باشد!، دست علی به همراهت!، موفق باشی!

practice what you preach

آنچه را که به دیگران پند می‌دهی، خودت هم انجام بده/ اول خودت را اصلاح کن، بعد دیگران را

before you could say jack robinson

(انگلیس) زود، در یک آن، در همان

you can say that again!

خدا از دلت بشنود!، صددر صد موافقم!

you don't say!

(عامیانه) نه بابا!، راستی می‌گی!، عجب!

you said it!

(عامیانه) راست گفتی!، درست است!

you scratch my back and i'll scratch yours

اگر تو به من کمک کنی من هم به تو کمک خواهم کرد

screw you

کون لق (تو و اون و غیره)

see you (or see you later)

(عامیانه) خدانگهدار، خداحافظ، به امید دیدار

seek and you shall find

عاقبت جوینده یابنده بود

shame on you! (or them, etc.)

خجالت بکش! (یا بکشند و غیره)، خجلت دارد!

(you can't) teach an old dog new tricks

به آدم پیر یا کهنه کار نمی‌شود روش تازه آموخت

i'll tell you what

(عامیانه) بگذار ببینم، بهتر است که، از من بشنو

to tell (you) the truth

راستش را بخواهی (بخواهید)، راستی

you're telling me!

(عامیانه) کاملاً موافقم!، نیازی به گفتن ندارد!، خودم بهتر می‌دانم!

there you go again!

دوباره شروع کردی! ول کن نیستی!

to tell you the truth

راستش را بخواهی، به‌راستی

you're welcome

خواهش می‌کنم (در پاسخ به تشکر)

what have you

(عامیانه) و غیره

(just) as you wish

(درست) همانطوری که شما بخواهید، به میل تو

you see

می‌دونی

you're on!

قبوله، حله، باشه، موافقم

(you're) damned if you do and damned if you don't

مورد انتقاد قرار گرفتن تحت هر شرایطی، در هر صورت مورد انتقاد بودن

you snooze, you lose

دست بجنبون (دیر بجنبی، ضرر کردی) (دست نجنبونی، کلاهت پس معرکه‌ست) (دیر بجنبی، باختی)

cross that bridge when you come to it

«چو فردا شود، فکر فردا کنیم» (نگران چیزی که هنوز اتفاق نیفتاده است، نباش)

look before you leap

بی‌گدار به آب نزن، قبل‌از عمل فکر کن، سنجیده عمل کن (گزنکرده، پاره نکن)

ارجاع به لغت you

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «you» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/you

لغات نزدیک you

پیشنهاد بهبود معانی