commonplace, platitudinous, trite, banal, petty, common, trivial, paltry, trifling, mediocre, picayune, threadbare, garden-variety, prosaic, mundane, hackneyed, campy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این موضوع پیشپاافتاده توجه شنوندگان را جلب نخواهد کرد.
This commonplace topic will not draw the audience's attention.
کارم برایم پیشپاافتاده است چون هر روز کار یکسانی انجام میدهم.
I find my job to be mundane because I do the same thing every day.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پیش پا افتاده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیش پا افتاده