آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Expense

ɪkˈspens ɪkˈspens

شکل جمع:

expenses

معنی expense | جمله با expense

noun countable B2

برآمد، هزینه، خرج، مخارج

medical expenses

هزینه‌های پزشکی

We must cut down on our expenses.

باید از هزینه‌های خود بکاهیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

travel expenses

مخارج سفر

the expense of spirit in a waste of shame

(شکسپیر) به هدر دادن روح در باتلاقی از شرم

A car can be a considerable expense.

اتومبیل می‌تواند خیلی خرج داشته باشد.

He was successful in business but it was done at the expense of his health.

او در کاسبی موفق بود؛ ولی این موفقیت به قیمت سلامتی‌اش تمام شد.

verb - transitive

هدر دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد expense

Collocations

at great (little) expense

با هزینه‌ی بسیار (یا کم)

at the expense of

به حساب، به هزینه‌ی، به قیمت

no expense(s) spared

بدون صرفه‌جویی در هزینه

لغات هم‌خانواده expense

سوال‌های رایج expense

شکل جمع expense چی میشه؟

شکل جمع expense در زبان انگلیسی expenses است.

ارجاع به لغت expense

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expense» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/expense

لغات نزدیک expense

پیشنهاد بهبود معانی