آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۵ دی ۱۴۰۴

    Loss

    lɒːs lɒs

    شکل جمع:

    losses

    معنی loss | جمله با loss

    noun countable uncountable B2

    از دست دادن، فقدان، کاهش، نقصان، کمبود، محرومیت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    There has been a loss of confidence among investors recently.

    اخیراً کاهش اعتمادی میان سرمایه‌گذاران مشاهده شده است.

    She felt a deep sense of loss after her beloved pet died.

    پس‌از مرگ حیوان خانگی محبوبش، احساس فقدان عمیقی داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the loss of a leg

    از دست دادن یک پا

    loss of sight

    از دست رفتن بینایی

    loss of reputation

    از دست دادن نام نیک

    loss in altitude

    کاسته شدن ارتفاع (فرازی)

    heat loss due to faulty insulation

    هدر رفتن حرارت به‌واسطه‌ی عایق‌بندی نادرست

    I am at a loss for words!

    نمی‌دانم چه بگویم!

    noun singular C2

    ضرر، زیان، خسارت، لطمه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    His retirement was a serious loss to the company.

    بازنشستگی او، لطمه‌ی بزرگی بود که به شرکت وارد آمد.

    The closure of the local library would be a loss to the community.

    تعطیلی کتابخانه‌ی محلی، زیانی برای جامعه خواهد بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    profits and losses

    سود و زیان

    loss of the ship with all hands

    غرق (شدن) کشتی با تمام سرنشینان

    friction loss

    ضایعات سایشی

    noun countable uncountable B2

    فوت، مرگ، درگذشت، از دست دادن

    Coping with the loss of a loved one can take a long time.

    کنار آمدن با فوت عزیز، ممکن است زمان زیادی ببرد.

    Her loss of a close friend left her heartbroken.

    از دست دادن دوست صمیمی‌اش، او را دل‌شکسته کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Our losses numbered fifteen.

    تعداد تلفات ما به پانزده نفر رسید.

    the loss of both parents

    از دست دادن (مرگ) هر دو والدین

    noun countable C1

    اقتصاد کسب‌وکار زیان مالی، ضرر مالی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

    مشاهده

    The company's profits were greater than its loss.

    سود شرکت از زیان آن بیشتر بود.

    The economic downturn caused heavy losses for small businesses.

    رکود اقتصادی باعث ضررهای شدیدی برای کسب‌وکارهای کوچک شد.

    noun countable

    شکست، باخت

    Despite several losses, the player remained confident in the competition.

    باوجود چند باخت، بازیکن در مسابقه اعتمادبه‌نفس خود را حفظ کرد.

    Fans were saddened by the team’s loss in the final game.

    هواداران از شکست تیم در بازی نهایی ناراحت شدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the loss of a battle

    شکست در یک نبرد

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد loss

    1. noun misfortune, deficit; something misplaced or lost
      Synonyms:
      trouble accident damage failure harm hurt disaster defeat injury need want cost death ruin waste bad luck calamity deficiency detriment disadvantage shrinkage trial undoing casualty depletion impairment losing sacrifice bereavement catastrophe debt debit privation wreckage destitution disappearance misadventure mishap perdition forfeiture retardation squandering dispossession mislaying misplacing fatality deprivation cataclysm
      Antonyms:
      success achievement win accomplishment
    1. noun damage suffered by loss
      Synonyms:
      hurt injury wound
    1. noun the result of unprofitable activity
      Synonyms:
      deprivation privation want bereavement need deprival destitution being without lack waste deterioration impairment degeneration retrogression retardation decline disadvantage wreck wreckage extermination eradication extinction dissolution annihilation dispossession extirpation perdition bane end undoing disorganization breaking up immolation suppression divestiture relapse confused puzzled unsure at sea
      Antonyms:
      advantage advancement supply
    1. noun military personnel lost by death or capture
      Synonyms:
      personnel casualty

    Collocations

    job loss

    از دست دادن شغل، از دست دادن کار

    loss of life

    از دست دادن جان، تلفات جانی

    make a loss

    ضرر کردن

    Idioms

    at a loss

    سردرگم، درمانده، گیج

    at a loss to

    ناتوان به (انجام کاری)، دچار سرگشتگی

    for a loss

    با حالت یاس، حزن یا درماندگی

    at a loss for words

    (در اثر تعجب، شوک یا تاًثر) قاصر بودن زبان از چیزی، حرفی برای زدن نداشتن، حرف کم آوردن

    لغات هم‌خانواده loss

    noun
    loser, loss
    adjective
    lost
    verb - transitive
    lose

    سوال‌های رایج loss

    شکل جمع loss چی میشه؟

    شکل جمع loss در زبان انگلیسی losses است.

    ارجاع به لغت loss

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «loss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/loss

    لغات نزدیک loss

    • - loser
    • - losing
    • - loss
    • - loss factor
    • - loss leader
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.