آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ مهر ۱۴۰۳

    Loss

    lɒːs lɒs

    شکل جمع:

    losses

    معنی loss | جمله با loss

    noun countable uncountable B2

    گمراهی، ضلالت، عدم، فقدان، گم گشتگی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    the loss of a leg

    از دست دادن یک پا

    loss of sight

    از دست رفتن بینایی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    loss of reputation

    از دست دادن نام نیک

    the loss of both parents

    از دست دادن (مرگ) هر دو والدین

    I am at a loss for words!

    نمی‌دانم چه بگویم!

    noun countable uncountable

    شکست (خوردن)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    the loss of a battle

    شکست در یک نبرد

    noun countable uncountable

    اقتصاد خسارت، زیان، ضرر، خدشه، خسران، مرگ، اتلاف، باخت، خسار، لطمه، صدمه، (بیمه) خسارت جانی و مالی قابل پرداخت از سوی شرکت، مبلغ خسارت، اتلاف درجمع تلفات، ضایعات

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

    مشاهده

    profits and losses

    سود و زیان

    His retirement was a serious loss to the company.

    باز نشستگی او ضربه‌ی بزرگی بود که به شرکت وارد آمد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    loss in altitude

    کاسته شدن ارتفاع (فرازی)

    loss of the ship with all hands

    غرق (شدن) کشتی با تمام سرنشینان

    The company's profits were greater than its losses.

    سود شرکت از زیان آن بیشتر بود.

    Our losses numbered fifteen.

    تعداد تلفات ما به پانزده نفر رسید.

    friction loss

    ضایعات سایشی

    noun countable uncountable

    (مکانیک) حرارت یا نیروی از دست رفته، هرز، هدر

    heat loss due to faulty insulation

    هدر رفتن حرارت به‌واسطه‌ی عایق‌بندی نادرست

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد loss

    1. noun misfortune, deficit; something misplaced or lost
      Synonyms:
      trouble accident damage failure harm hurt disaster defeat injury need want cost death ruin waste bad luck calamity deficiency detriment disadvantage shrinkage trial undoing casualty depletion impairment losing sacrifice bereavement catastrophe debt debit privation wreckage destitution disappearance misadventure mishap perdition forfeiture retardation squandering dispossession mislaying misplacing fatality deprivation cataclysm
      Antonyms:
      success achievement win accomplishment

    Collocations

    job loss

    از دست دادن شغل، از دست دادن کار

    Idioms

    at a loss

    سردرگم، درمانده، گیج

    at a loss to

    ناتوان به (انجام کاری)، دچار سرگشتگی

    for a loss

    با حالت یاس، حزن یا درماندگی

    لغات هم‌خانواده loss

    noun
    loser, loss
    adjective
    lost
    verb - transitive
    lose

    سوال‌های رایج loss

    شکل جمع loss چی میشه؟

    شکل جمع loss در زبان انگلیسی losses است.

    ارجاع به لغت loss

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «loss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/loss

    لغات نزدیک loss

    • - loser
    • - losing
    • - loss
    • - loss factor
    • - loss leader
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.