شکل جمع:
extinctionsاطفا، خاموشسازی، اعدام، انهدام، انقراض
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the extinction of a fire
خاموش کردن آتش
Several species of this area's animals are close to extinction.
چندین گونه از جانوران این ناحیه نزدیک به نابودی هستند.
The arrival of settlers accelerated the extinction of that native tribe.
ورود کوچنشینان انقراض آن قبیلهی بومی را تسریع کرد.
the extinction of all her hopes
از بین رفتن تمام آرزوهای او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «extinction» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extinction