فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Eradication

ɪˌrædəˈkeɪʃn ɪˌrædɪˈkeɪʃn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

فروپاشی، ریشه‌کنی، نابودی، انهدام، اضمحلال، قلع و قمع، فنا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The organization's goal is the eradication of poverty.

هدف سازمان، ریشه‌کنی فقر است.

In the past century, eradication efforts failed against hookworm, yellow fever and malaria.

در سده‌ی گذشته، تلاش‌های ریشه‌کنی عفونت کرم قلابدار، طاعون زرد و مالاریا شکست خورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eradication

  1. noun extermination
    Synonyms:
    destruction elimination annihilation

ارجاع به لغت eradication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eradication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eradication

لغات نزدیک eradication

پیشنهاد بهبود معانی