پزشکی اختلال، آسیب، صدمه، عیب، نقص
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The accident left him with a permanent impairment to his vision.
تصادف باعث اختلال دائمی در بیناییاش شد.
The teacher was trained to work with students with hearing impairments.
معلم برای کار با دانشآموزانی که اختلالات شنوایی دارند، آموزش دیده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impairment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impairment