آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Impairment

ɪmˈpermənt ɪmˈpermənt ɪmˈpeəmənt

معنی impairment | جمله با impairment

noun countable uncountable

پزشکی اختلال، آسیب، صدمه، عیب، نقص

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The accident left him with a permanent impairment to his vision.

تصادف باعث اختلال دائمی در بینایی‌اش شد.

The teacher was trained to work with students with hearing impairments.

معلم برای کار با دانش‌آموزانی که اختلالات شنوایی دارند، آموزش دیده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد impairment

  1. noun an act, instance, or consequence of breaking
  1. noun the act of making something futile and useless (as by routine)
  1. noun the condition of being unable to perform as a consequence of physical or mental unfitness

ارجاع به لغت impairment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impairment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impairment

لغات نزدیک impairment

پیشنهاد بهبود معانی