فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disability

ˌdɪsəˈbɪləti ˌdɪsəˈbɪləti

شکل جمع:

disabilities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2

ناتوانی، عجز، بدون قابلیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

war veterans with all kinds of disabilities

سربازان از جنگ بازگشته با انواع معلولیت‌ها

Lack of education was her greatest disability.

نداشتن تحصیلات بزرگترین کمبود او بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disability

  1. noun disadvantage, restriction
    Synonyms:
    weakness lack impairment detriment drawback inability incapacity incompetency unfitness defect infirmity ailment affliction injury invalidity inexperience disqualification
    Antonyms:
    advantage strength fitness

Collocations

disability benefits

مزایای از کارافتادگی

disability pension

حقوق بازنشستگی معلولیت، جیره‌ی آکمندی

disability insurance

بیمه‌ی ازکارافتادگی

لغات هم‌خانواده disability

ارجاع به لغت disability

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disability» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disability

لغات نزدیک disability

پیشنهاد بهبود معانی