پزشکی کسالت، ناخوشی، بیماری (مزمن)، درد
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The doctor diagnosed her with a rare ailment.
دکتر تشخیص داد که او یک بیماری نادر دارد.
The old woman talked of nothing but her ailments.
پیرزن دربارهی چیزی غیر از دردهایش حرفی نزد.
ناآرامی، ناراحتی، آشفتگی، بیقراری، بیتابی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Many people experience an ailment during stressful situations.
بسیاری از افراد در شرایط استرسزا، ناآرامی را تجربه میکنند.
His constant feeling of unrest was an ailment that affected his daily life.
احساس اضطراب همیشگی او ناراحتیای بود که زندگی روزمرهاش را تحتتأثیر قرار داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ailment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ailment