فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Syndrome

ˈsɪndroʊm ˈsɪndrəʊm

شکل جمع:

syndromes

معنی و نمونه‌جمله

noun countable C1

پزشکی مجموعه علائم بدنی و ذهنی مرض، علائم مشخصه مرض، هم‌رفت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Bribery is a syndrome of deep social inequalities.

رشوه‌خواری نشانه‌ی نابرابری‌های ژرف اجتماعی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد syndrome

  1. noun disease, condition
    Synonyms:
    sickness problem disorder complaint condition ailment malady sign symptoms infirmity affection diagnostics prognostics complex

ارجاع به لغت syndrome

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «syndrome» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/syndrome

لغات نزدیک syndrome

پیشنهاد بهبود معانی