امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Malady

ˈmælədi ˈmælədi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ناخوشی، فاسدشدگی، بیماری، مرض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The malady of today's youth is the lack of faith, that's all.
- بیماری جوانان امروز بی‌ایمانی است و بس.
- social maladies caused by ignorance
- بیماری‌های اجتماعی ناشی از جهالت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد malady

  1. noun disease
    Synonyms:
    ache affection affliction ailment attack blight bug cancer complaint condition contagion debility disability disorder distemper epidemic fever flu ill health illness infection infirmity inflammation plague sickness syndrome virus

ارجاع به لغت malady

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «malady» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/malady

لغات نزدیک malady

پیشنهاد بهبود معانی