فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fever

ˈfiːvər ˈfiːvə

شکل جمع:

fevers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive B1

تب، (مجازاً) هیجان، تب‌دار کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

to have (or run) a fever

تب داشتن

Finally the child's fever began to subside.

بالأخره تب کودک فروکش کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

typhoid fever

حصبه

yellow fever

تب زرد

The championship game reached a fever pitch.

مسابقه قهرمانی به مرحله تب‌وتاب رسید.

The whole group was possessed by a fever for gambling.

همه‌ی گروه دست‌خوش تب قمار‌بازی شده بود.

The malaria victim fevers intermittently.

بیمار مالاریایی دچار تب ادواری می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fever

  1. noun state of high temperature or agitation
    Synonyms:
    heat excitement passion intensity fervor frenzy turmoil restlessness unrest fire flush delirium pyrexia febrile disease running a temperature burning up the shakes ferment ecstasy
    Antonyms:
    coldness chill freeze frigidity

ارجاع به لغت fever

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fever» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fever

لغات نزدیک fever

پیشنهاد بهبود معانی