Restlessness

ˈrestləsnəs ˈrestləsnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
(حالت عدم تمایل یا ناتوانی در ثابت ماندن یا ساکت و آرام بودن به‌دلیلِ نگران یا بی‌حوصله بودن) بی‌قراری، بی‌تابی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- A feeling of restlessness was making it difficult to concentrate.
- احساس بی‌قراری و بی‌تابی تمرکز را دشوار می‌کرد.
- They experienced extreme restlessness at night.
- آن‌ها بی‌قراریِ شدیدی را در شب تجربه کردند.
- restlessness and insomnia
- بی‌قراری و بی‌خوابی
- Side effects can include restlessness.
- بی‌تابی از اثرات جانبی‌اش است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد restlessness

  1. noun constant motion; discontent
    Synonyms: activity, agitation, ailment, ants, antsiness, anxiety, bustle, disquiet, disquietude, disturbance, edginess, excitability, ferment, fitfulness, fretfulness, hurry, inconstancy, inquietude, insomnia, instability, jitters, jumpiness, movement, nervousness, restiveness, transience, turbulence, turmoil, uneasiness, unrest, unsettledness, worriedness
    Antonyms: calm, contentedness, relaxation, restfulness

لغات هم‌خانواده restlessness

ارجاع به لغت restlessness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restlessness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/restlessness

لغات نزدیک restlessness

پیشنهاد بهبود معانی