فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Transience

ˈtrænziəns ˈtrænzɪəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    فراگذری، ناپایداری، زود‌گذری، بی‌ثباتی، کوتاهی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد transience

  1. noun The attribute of being brief or fleeting
    Synonyms: brevity, transiency, transitoriness, briefness

ارجاع به لغت transience

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transience» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transience

لغات نزدیک transience

پیشنهاد بهبود معانی