فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Restful

ˈrestfl ˈrestfl

صفت تفضیلی:

more restful

صفت عالی:

most restful

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پرآسایش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

restful colors

رنگ‌های آرام‌بخش

a restful sleep

خواب راحت

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She cried a bit and then became restful.

قدری گریه کرد؛ سپس آرام شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد restful

  1. adjective quiet
    Synonyms:
    calm peaceful still relaxed placid serene tranquil soothing hushed sedate comfortable contented inactive motionless unexcited untroubled unanxious pacific relaxing retired

لغات هم‌خانواده restful

  • verb - intransitive
    rest

ارجاع به لغت restful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/restful

لغات نزدیک restful

پیشنهاد بهبود معانی