فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Placid

ˈplæsɪd ˈplæsɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    آرام، راحت، متین
    • - a placid disposition
    • - خلق و خوی آرام
    • - the placid surface of the lake
    • - سطح آرام دریاچه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد placid

  1. adjective calm, mild
    Synonyms: collected, composed, cool, cool as a cucumber, detached, easygoing, equable, even, even-tempered, gentle, halcyon, hushed, imperturbable, irenic, peaceful, poised, quiet, restful, self-possessed, serene, still, tranquil
    Antonyms: agitated, excited

ارجاع به لغت placid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «placid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/placid

لغات نزدیک placid

پیشنهاد بهبود معانی