سومشخص مفرد:
restsوجه وصفی حال:
restingصفت تفضیلی:
more restedصفت عالی:
most restedآسوده، آرامش، سرزنده، بانشاط، سرحال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She appears rested.
آسوده به نظر میرسد.
Bob Bowlsby looked rested and relaxed.
باب آرام و سرحال به نظر میرسید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rested» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rested