آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ مرداد ۱۴۰۳

    Rested

    ˈrestɪd ˈrestɪd

    سوم‌شخص مفرد:

    rests

    وجه وصفی حال:

    resting

    صفت تفضیلی:

    more rested

    صفت عالی:

    most rested

    معنی rested | جمله با rested

    adjective

    آسوده، آرامش، سرزنده، بانشاط، سرحال

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    She appears rested.

    آسوده به‌ نظر می‌رسد.

    Bob Bowlsby looked rested and relaxed.

    باب آرام و سرحال به نظر می‌رسید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rested

    1. verb to provide a basis for
      Synonyms:
      based founded established grounded built predicated rooted underpinned
    1. adjective not tired; refreshed as by sleeping or relaxing
      Synonyms:
      refreshed relaxed restored revived recovered untired unfatigued strengthened renewed awake reanimated revitalized brought-back reintegrated unwearied revivified unworn
      Antonyms:
      tired fatigued wearied
    1. verb be inherent or innate in
      Synonyms:
      existed consisted dwelt resided lied reposed
    1. verb sit, as on a branch
      Synonyms:
      stayed reposed remained paused stopped held reclined halted perched lied ceased stretched
      Antonyms:
      worked activated energized done based
    1. verb have a place in relation to something else
      Synonyms:
      relaxed reposed lied lounged reclined napped slept dozed paused halted stopped lulled eased quieted snoozed drowsed lolled leant trusted depended recuperated unwound unbent desisted recessed spelt dreamt acquiesced
      Antonyms:
      worked moved stood activated energized changed done based walked
    1. verb take a short break from one's activities in order to relax
      Synonyms:
      breathed

    لغات هم‌خانواده rested

    • noun
      rest, unrest, restlessness
    • adjective
      restless, rested, restful
    • verb - intransitive
      rest
    • adverb
      restlessly, restfully

    سوال‌های رایج rested

    وجه وصفی حال rested چی میشه؟

    وجه وصفی حال rested در زبان انگلیسی resting است.

    سوم‌شخص مفرد rested چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد rested در زبان انگلیسی rests است.

    صفت تفضیلی rested چی میشه؟

    صفت تفضیلی rested در زبان انگلیسی more rested است.

    صفت عالی rested چی میشه؟

    صفت عالی rested در زبان انگلیسی most rested است.

    ارجاع به لغت rested

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «rested» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rested

    لغات نزدیک rested

    • - restauranteur
    • - restaurateur
    • - rested
    • - restful
    • - restfully
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.