آخرین به‌روزرسانی:

Held

held held

مصدر:

hold

شکل سوم:

held

سوم‌شخص مفرد:

holds

وجه وصفی حال:

holding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

زمان گذشته‌ی ساده و قسمت سوم فعل Hold

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

The memories of that day held in his mind.

خاطرات آن روز در ذهنش ماند.

I held the door open for the person behind me.

در را برای کسی که پشت سرم بود، باز نگه داشتم.

adjective

برگزارشده، سازماندهی‌شده، نگهداری‌شده، راسخ، ثابت، برقرار، پایدار، استوار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The held belief shaped his worldview.

اعتقاد راسخ، جهان‌بینی او را شکل داد.

The held document contained valuable information.

سند نگهداری‌شده حاوی اطلاعات ارزشمندی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد held

  1. adjective grasped
    Synonyms:
    taken controlled retained gripped clutched guarded detained occupied defended believed adhered
    Antonyms:
    released freed lost

ارجاع به لغت held

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «held» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/held

لغات نزدیک held

پیشنهاد بهبود معانی