زمان گذشتهی ساده و قسمت سوم فعل Hold
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The memories of that day held in his mind.
خاطرات آن روز در ذهنش ماند.
I held the door open for the person behind me.
در را برای کسی که پشت سرم بود، باز نگه داشتم.
برگزارشده، سازماندهیشده، نگهداریشده، راسخ، ثابت، برقرار، پایدار، استوار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The held belief shaped his worldview.
اعتقاد راسخ، جهانبینی او را شکل داد.
The held document contained valuable information.
سند نگهداریشده حاوی اطلاعات ارزشمندی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «held» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/held