Held

held held
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    hold
  • شکل سوم:

    held
  • سوم‌شخص مفرد:

    holds
  • وجه وصفی حال:

    holding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
زمان گذشته‌ی ساده و قسمت سوم فعل Hold

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The memories of that day held in his mind.
- خاطرات آن روز در ذهنش ماند.
- I held the door open for the person behind me.
- در را برای کسی که پشت سرم بود، باز نگه داشتم.
adjective
برگزارشده، سازماندهی‌شده، نگهداری‌شده، راسخ، ثابت، برقرار، پایدار، استوار
- The held belief shaped his worldview.
- اعتقاد راسخ، جهان‌بینی او را شکل داد.
- The held document contained valuable information.
- سند نگهداری‌شده حاوی اطلاعات ارزشمندی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد held

  1. adjective grasped
    Synonyms: controlled, occupied, guarded, taken, gripped, clutched, defended, adhered, detained, retained, believed
    Antonyms: released, freed, lost

ارجاع به لغت held

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «held» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/held

لغات نزدیک held

پیشنهاد بهبود معانی