(با تهدید اسلحه) دستبرد زدن، سرقت کردن
Robbers held up a bank at gunpoint.
سارقان با تهدید اسلحه به یک بانک دستبرد زدند.
Two armed men held up my store last night.
شب گذشته دو مرد مسلح با تهدید اسلحه به فروشگاه من دستبرد زدند.
به تعویق افتادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The outbound flight was smooth but the return flight was held up by six hours.
پرواز خروجی بدون مشکل بود اما پرواز برگشت شش ساعت به تعویق افتاد.
Payment had been held up because of a cash shortage.
پرداخت بهدلیلِ کمبود نقدینگی به تعویق افتاده بود.
بالا نگه داشتن، بالا رفتن
The dollar held up this morning but the pound sagged.
قیمت دلار امروز صبح بالا رفت اما پوند کاهش یافت.
I held up a hand to shield my eyes.
دستم را بالا نگه داشتم تا از چشمانم محافظت کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «held up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/held-up