اشغالی، اشغالشده (سرزمین و غیره)
The occupied city was under strict control by a foreign army.
شهر اشغالی تحتکنترل شدید ارتش بیگانه بود.
The village remained in an occupied state for several years before liberation.
این روستا پیشاز آزادسازی چندین سال در حالت اشغالشده باقی ماند.
اشغال، پر (صندلی و اتاق و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
All the non-smoking rooms are occupied at the moment.
تمام اتاقهای سیگار ممنوع درحالحاضر اشغال هستند.
I knocked on the door, hoping the bathroom was not occupied.
در زدم به امید اینکه حمام پر نباشد.
مشغول
My boss is always occupied with important meetings.
رئیس من همیشه مشغول جلسات مهم است.
The kids were fully occupied with their new toys.
بچهها کاملاً مشغول اسباببازیهای جدیدشان بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «occupied» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/occupied