فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Populated

ˈpɑːpjəleɪt̬ɪd ˈpɒpjəleɪtɪd

سوم‌شخص مفرد:

populates

وجه وصفی حال:

populating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(مکان و منطقه) دارای سکنه، آباد، دارای جمعیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a densely populated area

منطقه‌ای پُرجمعیت

heavily populated city

شهر دارای جمعیت زیاد (=پُرجمعیت)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد populated

  1. verb inhabit or live in; be an inhabitant of
    Synonyms:
    lived inhabited occupied dwelt settled peopled colonized

لغات هم‌خانواده populated

ارجاع به لغت populated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «populated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/populated

لغات نزدیک populated

پیشنهاد بهبود معانی