با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Occupant

ˈɑːkjəpnt ˈɒkjəpənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    occupants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    ساکن، مستأجر، اشغال‌کننده
    • - The occupant of the nearby apartment.
    • - کسی که در آپارتمان مجاور زندگی می‌کند.
    • - the first occupant of the post of assistant to the president
    • - اولین متصدی مقام معاونت رئیس‌جمهوری
    • - the occupants of the car
    • - سرنشینان اتومبیل
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد occupant

  1. noun person who resides in a place
    Synonyms: addressee, denizen, dweller, holder, householder, incumbent, indweller, inhabitant, lessee, occupier, possessor, renter, resident, resider, tenant, user
    Antonyms: displaced person

لغات هم‌خانواده occupant

ارجاع به لغت occupant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «occupant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/occupant

لغات نزدیک occupant

پیشنهاد بهبود معانی