آخرین به‌روزرسانی:

Denizen

ˈdenɪzn ˈdenɪzn

شکل جمع:

denizens

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

ساکن، مقیم، ساکن کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

the denizens of the village

ساکنان دهکده

the denizens of out-of town theaters

مشتریان تئاترهای بیرون شهر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد denizen

  1. noun resident
    Synonyms:
    resident inhabitant dweller occupant citizen native national liver resider habitant indweller inhabiter subject
    Antonyms:
    foreigner alien immigrant

ارجاع به لغت denizen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «denizen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/denizen

لغات نزدیک denizen

پیشنهاد بهبود معانی