شکل جمع:
inhabitantsساکن، اهل، مقیم، درزیستگر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Every inhabitant here has an obligation to pay taxes.
همهی مقیمان اینجا ملزم به پرداخت مالیات هستند.
one of the city's inhabitants
یکی از ساکنان شهر
the normal inhabitants of the intestines of both man and animals
درزیستگران طبیعی رودهی انسان و حیوان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inhabitant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inhabitant