امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inhabitation

ˌɪnˌhæbəˈteɪʃən ˌɪnˌhæbəˈteɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
نشیمندی، درزیستی، سکنی‌گزینی، سکونت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inhabitation

  1. noun The act of dwelling in or living permanently in a place (said of both animals and men)
    Synonyms: inhabitancy, habitation

ارجاع به لغت inhabitation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inhabitation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inhabitation

لغات نزدیک inhabitation

پیشنهاد بهبود معانی