آخرین به‌روزرسانی:
Habitation
ˌhæbɪˈteɪʃn
ˌhæbɪˈteɪʃn
شکل جمع:
habitationsمعنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
سکونت، اسکان، سکنی، مستعمره، مسکن، منزل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
human habitations belonging to thousands of years ago
زیستگاه‌های انسان متعلق به هزاران سال پیش
This house is not fit for habitation.
این خانه قابل‌سکونت (زیست‌پذیر) نیست.
مترادف و متضاد habitation
-
noun place where someone residesSynonyms:place home residence house abode dwelling address quarters lodging haunt site locale locality territory pad berth nest den roof flat condo apartment haven turf nook hole range environment element seat homestead housing surroundings accommodations domicile occupancy occupation residency hearth fireside roost cave co-op condominium neck of the woods terrain stomping ground stamping ground settlement biosphere commorancy
سوال‌های رایج habitation
شکل جمع habitation چی میشه؟
شکل جمع habitation در زبان انگلیسی habitations است.
ارجاع به لغت habitation
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «habitation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/habitation
لغات نزدیک habitation
- - habitant
- - habitat
- - habitation
- - habitual
- - habitually