فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Housing

ˈhaʊzɪŋ ˈhaʊzɪŋ

سوم‌شخص مفرد:

houses

شکل جمع:

housings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1

تهیه جا، خانه‌ها (به‌طور کلی)، مسکن، خانه‌سازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

housing for workers

خانه‌سازی برای کارگران

the housing problem

مسئله‌ی مسکن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

housing for the elderly

خانه برای سالمندان

a housing shortage

کمبود مسکن

Their housing is nothing but cardboard and wood.

آلونک آن‌ها از مقوا و چوب است و بس.

differential housing

پوشگر دیفرانسیل، محفظه‌ی دیفرانسیل

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد housing

  1. noun place of accommodation
    Synonyms:
    house home residence shelter dwelling habitation digs lodgment quarter roof stopping place construction sheltering quarterage

ارجاع به لغت housing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «housing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/housing

لغات نزدیک housing

پیشنهاد بهبود معانی