گذشتهی ساده:
roofedشکل سوم:
roofedسومشخص مفرد:
roofsوجه وصفی حال:
roofingشکل جمع:
roofsسقف، بام (ساختمان)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
We went on the roof to fly kites.
برای بادبادکپرانی روی بام رفتیم.
The roof of the house was covered in snow.
سقف خانه پوشیده از برف بود.
سقف (خودرو)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A small bird perched on the roof of the moving van.
پرندهی کوچکی روی سقف ون در حال حرکت نشسته بود.
The roof of the double-decker bus provided passengers with a great view of the city.
سقف اتوبوس دو طبقه منظرهی بسیار خوبی از شهر را برای مسافران فراهم میکرد.
سقف زدن، سقفدار کردن
The construction workers roofed the house.
کارگران ساختمانی به خانه سقف زدند.
He hired a professional team to roof his new office building.
او یک تیم حرفهای را برای سقفدار کردن ساختمان اداری جدید خود استخدام کرد.
کالبدشناسی سقف (دهان)، کام
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
The roof of my mouth is sensitive to hot foods.
سقف دهان من به غذاهای گرم حساس است.
The dentist examined the roof of my mouth.
دندانپزشک کام من را معاینه کرد.
سقف (اشاره به خود خانه)
They lived under the same roof for many years.
آنان سالها با هم در زیر یک سقف زندگی کردند.
He didn't have a roof over his head.
سقفی بالای سرش نداشت.
سقف، بالاترین نقطه
Reaching the roof of the volcano was difficult.
رسیدن به سقف آتشفشان دشوار بود.
Climbing to the roof of the mountain was a challenging experience.
صعود به بالاترین نقطهی کوه تجربهای چالشبرانگیز بود.
مجازی سقف
The roof of my budget is $500 for this project.
سقف بودجهی من برای این پروژه پانصد دلار است.
We have reached the roof of our potential in this project.
در این پروژه به سقف پتانسیل خود رسیدهایم.
پوشاندن (سقف) (اغلب در ترکیب میآید)
A hut that was roofed with straw.
کلبهای که بام آن پوشیده از خسوخاشاک بود.
This village was filled with slate-roofed houses.
این روستا پر از خانههایی بود که سقف آنها پوشیده از تختهسنگ بود.
(اتومبیل) باربند
1- بسیار خشمگین شدن 2- (قیمتها) بسیار بالا رفتن
بیخانمان بودن، جای زندگی نداشتن
(عامیانه) 1- (از خشم یا شادی و غیره) سروصدا به پا کردن 2- (شدیداً) شکایت کردن، (بلند) شکوه کردن
جای بلند، فلات (بهویژه فلات تبت)
(عامیانه) از جا دررفتن، (از شدت خشم) بهخود پریدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «roof» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roof