با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Apex

ˈeɪpeks ˈeɪpeks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    apices

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع apexes به‌ جای apices استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
نوک، سر، رأس زاویه، تارک
noun
اوج، نوک
- apex of a triangle
- رأس مثلث
- the apex of a mountain
- قله‌ی کوه
- the apex of the tongue
- نوک زبان
- the apex of his fame
- اوج شهرت او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apex

  1. noun top, high point
    Synonyms: acme, apogee, climax, crest, crown, culmination, cusp, greatest, height, max, maximum, meridian, most, ne plus ultra, peak, pinnacle, point, roof, spire, sublimity, summit, tip, tops, up there, vertex, zenith
    Antonyms: nadir

ارجاع به لغت apex

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apex» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/apex

لغات نزدیک apex

پیشنهاد بهبود معانی