فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tent

tent tent

گذشته‌ی ساده:

tented

شکل سوم:

tented

سوم‌شخص مفرد:

tents

وجه وصفی حال:

tenting

شکل جمع:

tents

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1

چادر، خیمه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

to set up a tent

چادر زدن

an oxygen tent

چادر یا محفظه‌ی اکسیژن

verb - intransitive

منزل کردن، ساکن شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - transitive

خیمه زدن، چادر زدن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tent

  1. noun portable canvas shelter
    Synonyms:
    canvas pavilion yurt wigwam tepee tabernacle tupik big top

ارجاع به لغت tent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tent

لغات نزدیک tent

پیشنهاد بهبود معانی