با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Pavilion

pəˈvɪljən pəˈvɪljən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun verb - transitive
    غرفه نمایشگاه، عمارت کلاه‌فرنگی، سرایه، کوشک، چادر صحرایی، در کلاه‌فرنگی جا دادن
    • - The Iranian pavilion was by a lake.
    • - غرفه‌ی ایران در کنار دریاچه قرار داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pavilion

  1. noun domed building or tent
    Synonyms: awning, canopy, cover, covering, dome, structure

ارجاع به لغت pavilion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pavilion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pavilion

لغات نزدیک pavilion

پیشنهاد بهبود معانی