اجاق، آتشدان، کف منقل، (مجازاً) منزل، سکوی اجاق، کوره کشتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
There was a pile of ashes on the hearth.
روی کف اجاق تودهای خاکستر جمع شده بود.
A bright fire was burning in the hearth.
آتش درخشانی در اجاق میسوخت.
The soldier was longing to return once again to the family hearth.
سرباز آرزو میکرد که یکبار دیگر به کانون خانوادهاش باز گردد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hearth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hearth