با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Abode

əˈboʊd əˈbəʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    abodes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    منزل، مسکن، رحل اقامت افکندن، اشاره کردن، پیشگویی کردن، بودگاه، بودباش
    • - during his abode in Ghazvin
    • - در دوران اقامت او در قزوین
    • - a humble cottage became their abode
    • - کلبه‌ی محقری منزلگه آن‌ها شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد abode

  1. noun building or place where one resides
    Synonyms: address, apartment, base, casa, condo, co-op, crash pad, crib, den, digs, domicile, dwelling, flat, flop, habitat, haunt, headquarters, hearth, hole, home, homestead, house, joint, lodging, pad, quarters, residence, roost, sanctuary, seat

ارجاع به لغت abode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abode

لغات نزدیک abode

پیشنهاد بهبود معانی