با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Abode

əˈboʊd əˈbəʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    abodes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
منزل، مسکن، رحل اقامت افکندن، اشاره کردن، پیشگویی کردن، بودگاه، بودباش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- during his abode in Ghazvin
- در دوران اقامت او در قزوین
- a humble cottage became their abode
- کلبه‌ی محقری منزلگه آن‌ها شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abode

  1. noun building or place where one resides
    Synonyms: address, apartment, base, casa, condo, co-op, crash pad, crib, den, digs, domicile, dwelling, flat, flop, habitat, haunt, headquarters, hearth, hole, home, homestead, house, joint, lodging, pad, quarters, residence, roost, sanctuary, seat

ارجاع به لغت abode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abode

لغات نزدیک abode

پیشنهاد بهبود معانی