با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Quarters

ˈkwɔrt̬ərz ˈkwɔː.təz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    quartered
  • شکل سوم:

    quartered
  • وجه وصفی حال:

    quartering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrase plural
اقامتگاه، سکونتگاه، محل کسب‌وکار، پایگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- We were moved to more comfortable living quarters.
- به پایگاه راحت‌تری منتقل شدیم.
- In 1998 he moved his company to larger quarters.
- در سال ۱۹۹۸ شرکت خود را به مکان بزرگ‌تری منتقل کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quarters

  1. noun place to live or sleep
    Synonyms: abode, accommodation, apartment, barracks, billet, cabin, cantonment, chambers, condo, cottage, digs, domicile, dorm, dwelling, flat, fraternity, habitat, habitation, home, house, lodge, lodging, place, post, ranch, residence, room, roost, shelter, sorority, station, tent

Collocations

Idioms

لغات هم‌خانواده quarters

ارجاع به لغت quarters

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quarters» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quarters

لغات نزدیک quarters

پیشنهاد بهبود معانی