شکل جمع:
fraternitiesبرادری، اخوت، انجمن اخوت، صنف، اتحادیه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
liberty, equality and fraternity
آزادی، برابری و برادری
the medical fraternity
جماعت پزشکها
He is a member of our fraternity.
او عضو انجمن ما است.
two of my fraternity brothers
دو نفر از اعضای انجمن ما
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fraternity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fraternity