فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Club

klʌb klʌb

گذشته‌ی ساده:

clubbed

شکل سوم:

clubbed

سوم‌شخص مفرد:

clubs

وجه وصفی حال:

clubbing

شکل جمع:

clubs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

انجمن، باشگاه، کانون، مجمع

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

a youth club

کانون جوانان

a writers' club

انجمن نویسندگان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a sports club

باشگاه ورزشی

noun

گرز، باتون، چماق، چوبدستی، چوگان، کوتنگ، کدنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

policemen armed with clubs

پاسبان‌های مجهز به باتون

He was clubbed to death.

به او آن‌قدر باتون زدند که مرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The shepherd hit the wolves with his heavy club.

شبان با چوب‌دستی سنگین خود، گرگ‌ها را زد.

noun

(ورق‌بازی) خال گشنیز، خاج

noun

ساختمان یا اتاق یا تسهیلات انجمن و باشگاه، میخانه (کلوپ شبانه یا nightclub می گویند)

verb - intransitive

متشکل شدن، یکپارچه شدن

verb - transitive

متحد کردن، یکپارچه کردن

verb - transitive

تشکیل باشگاه یا انجمن دادن

verb - intransitive

چماق زدن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد club

  1. noun bat, stick
    Synonyms:
    stick bat staff hammer mallet nightstick cudgel truncheon cosh baton blackjack mace sap shillelagh persuader convincer business works rosewood hickory quarterstaff swatter conk buster billy bludgeon shill
  1. noun social organization
    Synonyms:
    society association union company group circle gang bunch league order alliance affiliation faction set meeting clique crew outfit ring guild lodge sodality hangout mob stamping ground
  1. noun golfing tool
    Synonyms:
    stick driver putter iron wood wedge spoon mashie niblick midiron cleek brassie
  1. verb hit hard with object
    Synonyms:
    hit strike beat pound hammer whack batter clout bash pummel clobber blackjack bludgeon cudgel baste cosh fustigate

Collocations

book club

باشگاه کتاب‌خوانان، انجمن کتاب‌خوانی، باشگاه دوستداران کتاب (گروهی از مردم که به‌صورت منظم دور هم جمع می‌شوند تا درباره‌ی کتابی که همه خوانده‌اند صحبت کنند)

باشگاه کتاب‌خوانی، انجمن کتاب‌خوانی (مجموعه‌ای که کتاب‌های منتخب را با قیمت‌های پایین‌تر به اعضا یا مشترکین خود می‌فروشد)

Idioms

club together

(انگلیس) پول روی هم گذاشتن، دنگی دادن

ارجاع به لغت club

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «club» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/club

لغات نزدیک club

پیشنهاد بهبود معانی