با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fustigate

ˈfʌstəˌɡeɪt ˈfʌstɪɡeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • verb - transitive
    کتک زدن، چوب زدن، کوبیدن، انتقاد کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fustigate

  1. verb Strike with a cudgel
    Synonyms: cudgel, beat, castigate, criticize, lash, strike, whip

ارجاع به لغت fustigate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fustigate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fustigate

لغات نزدیک fustigate

پیشنهاد بهبود معانی