گذشتهی ساده:
blackjackedشکل سوم:
blackjackedسومشخص مفرد:
blackjacksوجه وصفی حال:
blackjackingشکل جمع:
blackjacksبلکجک، بازی بیستویک (در ورق)
He lost a lot of money playing blackjack.
او پول زیادی را در بازی بلکجک باخت.
Blackjack requires both luck and strategy.
بیستویک هم به شانس و هم به استراتژی نیاز دارد.
انگلیسی آمریکایی چماق، شلاق چرمی، باتوم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The detective found a blackjack at the crime scene.
کارآگاه، چماقی در صحنهی جرم پیدا کرد.
He swung the blackjack to intimidate his foes.
او شلاق چرمی را برای ترساندن دشمنانش چرخاند.
زدن (با چماق، باتوم یا شلاق)
The thug attempted to blackjack the security guard in the alley.
تبهکار سعی کرد با چماق به نگهبان امنیتی در کوچه ضربه بزند.
She managed to avoid being blackjacked by the assailant.
او موفق شد از ضربه خوردن با باتوم توسط مهاجم جلوگیری کند.
تهدید کردن، اعمال فشار کردن، مجبور کردن
The mob attempted to blackjack the shopkeeper into paying protection money.
مافیا سعی کرد با تهدید، مغازهدار را مجبور به پرداخت پول حفاظت کند.
They tried to blackjack him into signing the contract, but he refused.
آنها سعی کردند او را با اعمال فشار مجبور به امضای قرارداد کنند، اما او امتناع کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blackjack» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blackjack