آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Pressure

ˈpreʃər ˈpreʃə ˈpreʃə

گذشته‌ی ساده:

pressured

شکل سوم:

pressured

سوم‌شخص مفرد:

pressures

وجه وصفی حال:

pressuring

شکل جمع:

pressures

معنی pressure | جمله با pressure

noun uncountable C2

فشار، مضیقه، بار سنگین، سنگینی، تنگنا، مشقت، تراکم

the pressure of public opinion

فشار افکار عمومی

the pressure of affairs

تراکم کارها

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I felt the pressure of his fingers on my wrist.

فشار انگشتانش را بر مچ دستم احساس کردم.

air pressure

فشار هوا

social pressure

فشار اجتماعی

the pressure of poverty

فشار فقر

financial pressure

فشار مالی

verb - transitive

فشردن، تحت فشار قرار دادن، در تنگنا قرار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Parents pressured her to get married.

والدین او را برای ازدواج در تنگنا قرار دادند.

Workers were pressured to take part in the parade.

به کارگران فشار آوردند که در رژه شرکت کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pressure

  1. noun physical force, weight
  1. verb bother, urge
    Antonyms:

Collocations

put pressure on

تحت فشار قراردادن

لغات هم‌خانواده pressure

سوال‌های رایج pressure

گذشته‌ی ساده pressure چی میشه؟

گذشته‌ی ساده pressure در زبان انگلیسی pressured است.

شکل سوم pressure چی میشه؟

شکل سوم pressure در زبان انگلیسی pressured است.

شکل جمع pressure چی میشه؟

شکل جمع pressure در زبان انگلیسی pressures است.

وجه وصفی حال pressure چی میشه؟

وجه وصفی حال pressure در زبان انگلیسی pressuring است.

سوم‌شخص مفرد pressure چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد pressure در زبان انگلیسی pressures است.

ارجاع به لغت pressure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pressure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pressure

لغات نزدیک pressure

پیشنهاد بهبود معانی