گذشتهی ساده:
pressurizedشکل سوم:
pressurizedسومشخص مفرد:
pressurizesوجه وصفی حال:
pressurizing(در هواپیما وغیره) فشار هوای داخل سفینه را تنظیم کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The compartments of this submarine are fully pressurized.
فشار اتاقکهای این زیردریایی کاملاً تنظیمشده است.
She claims that she was pressurized to resign.
ادعا میکند به او فشار آوردند که استعفا بدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pressurize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pressurize