با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Pressurize

ˈpreʃəraɪz ˈpreʃəraɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pressurized
  • شکل سوم:

    pressurized
  • سوم‌شخص مفرد:

    pressurizes
  • وجه وصفی حال:

    pressurizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
(در هواپیما وغیره) فشار هوای داخل سفینه را تنظیم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The compartments of this submarine are fully pressurized.
- فشار اتاقک‌های این زیردریایی کاملاً تنظیم‌شده است.
- She claims that she was pressurized to resign.
- ادعا می‌کند به او فشار آوردند که استعفا بدهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pressurize

  1. verb Increase the pressure in or of
    Synonyms: pressurise, supercharge
    Antonyms: depressurize
  2. verb To maintain normal air pressure in
    Synonyms: pressure, pressurise

لغات هم‌خانواده pressurize

ارجاع به لغت pressurize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pressurize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pressurize

لغات نزدیک pressurize

پیشنهاد بهبود معانی