فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pressurize

ˈpreʃəraɪz ˈpreʃəraɪz

گذشته‌ی ساده:

pressurized

شکل سوم:

pressurized

سوم‌شخص مفرد:

pressurizes

وجه وصفی حال:

pressurizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

(در هواپیما وغیره) فشار هوای داخل سفینه را تنظیم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The compartments of this submarine are fully pressurized.

فشار اتاقک‌های این زیردریایی کاملاً تنظیم‌شده است.

She claims that she was pressurized to resign.

ادعا می‌کند به او فشار آوردند که استعفا بدهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pressurize

  1. verb increase the pressure in or of
    Synonyms:
    pressurise supercharge
    Antonyms:
    depressurize
  1. verb to maintain normal air pressure in
    Synonyms:
    pressure pressurise

لغات هم‌خانواده pressurize

ارجاع به لغت pressurize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pressurize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pressurize

لغات نزدیک pressurize

پیشنهاد بهبود معانی