گذشتهی ساده:
crunchedشکل سوم:
crunchedسومشخص مفرد:
crunchesوجه وصفی حال:
crunchingشکل جمع:
crunchesهمچنین میتوان از craunch به جای crunch استفاده کرد.
صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ و غیره، خرد شدن
He was crunching dried bread and reading a book.
او قرچقرچکنان نان خشک میخورد و کتاب میخواند.
The snow crunched under my feet.
برف در زیر پایم قرچقرچ میکرد.
The bean sack fell with a crunching sound.
کیسهی لوبیا قرچ کرد و افتاد.
the crunch of soldiers's feet on a sandy beach
صدای قرچقرچ پای سربازان در ساحل شنی
اقتصاد بحران مالی (وضعیت یا شرایطی که در آن یک کسبوکار یا اقتصاد دارای پول بسیار کمی است)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crunch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crunch