فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Crunch

krʌntʃ krʌntʃ

گذشته‌ی ساده:

crunched

شکل سوم:

crunched

سوم‌شخص مفرد:

crunches

وجه وصفی حال:

crunching

شکل جمع:

crunches

توضیحات:

همچنین می‌توان از craunch به‌ جای crunch استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

صدای خرد کردن یا خرد شدن چیزی زیر دندان یا زیر چرخ و غیره، خرد شدن

He was crunching dried bread and reading a book.

او قرچ‌قرچ‌کنان نان خشک می‌خورد و کتاب می‌خواند.

The snow crunched under my feet.

برف در زیر پایم قرچ‌قرچ می‌کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The bean sack fell with a crunching sound.

کیسه‌ی لوبیا قرچ کرد و افتاد.

the crunch of soldiers's feet on a sandy beach

صدای قرچ‌قرچ پای سربازان در ساحل شنی

noun

اقتصاد بحران مالی (وضعیت یا شرایطی که در ‌آن یک کسب‌وکار یا اقتصاد دارای پول بسیار کمی است)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crunch

  1. noun crucial point
    Synonyms:
    problem difficulty crisis emergency trouble test critical point crux trying time hour of decision moment of truth
    Antonyms:
    trivia
  1. verb grind, chew
    Synonyms:
    chew munch chomp champ bite crush grind masticate gnaw chaw beat ruminate scrunch

ارجاع به لغت crunch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crunch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crunch

لغات نزدیک crunch

پیشنهاد بهبود معانی