خاییدن، گاز گرفتن، کندن (با گاز یا دندان)، تحلیل رفتن، فرسودن، مانند موش جویدن، ساییدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to gnaw a hole
با جویدن سوراخ کردن
The wolves gnawed at the carcass.
گرگها لاشه را با دندان تکهپاره کردند.
A dog gnawing a bone.
سگی که استخوان در دهان میجود.
Anxiety is gnawing him (from within).
اضطراب او را از درون میخورد.
Waves gnawing away at the cliffs.
امواجی که صخرهها را میفرساید.
The anxious woman gnawed at her underlip.
زن دلواپس، لب زیرین خود را میجوید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gnaw» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gnaw