فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gnaw

nɒː nɔː

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

خاییدن، گاز گرفتن، کندن (با گاز یا دندان)، تحلیل رفتن، فرسودن، مانند موش جویدن، ساییدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

to gnaw a hole

با جویدن سوراخ کردن

The wolves gnawed at the carcass.

گرگ‌ها لاشه را با دندان تکه‌پاره کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A dog gnawing a bone.

سگی که استخوان در دهان می‌جود.

Anxiety is gnawing him (from within).

اضطراب او را از درون می‌خورد.

Waves gnawing away at the cliffs.

امواجی که صخره‌ها را می‌فرساید.

The anxious woman gnawed at her underlip.

زن دلواپس، لب زیرین خود را می‌جوید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gnaw

  1. verb bite, chew
    Synonyms:
    eat consume devour chew munch chomp crunch nibble masticate erode eat away wear corrode chaw champ gum
  1. verb be bothered, worried about
    Synonyms:
    worry trouble annoy irritate harass pester plague fret nag distress harry tease eat at haunt bedevil wear down prey on one’s mind rankle beleague

ارجاع به لغت gnaw

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gnaw» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gnaw

لغات نزدیک gnaw

پیشنهاد بهبود معانی