فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nibble

ˈnɪbl ˈnɪbl

گذشته‌ی ساده:

nibbled

شکل سوم:

nibbled

سوم‌شخص مفرد:

nibbles

وجه وصفی حال:

nibbling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

لقمه یا تکه کوچک، گاز زدن، اندک اندک خوردن، مثل بز جویدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He would nibble at the food but he wouldn't eat much.

به خوراک‌ها لب می‌زد؛ ولی زیاد نمی‌خورد.

The leaves had been nibbled away by the deer.

آهو برگها را جویده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The goat nibbled my hand.

بز دستم را به طور ملایم گاز گرفت.

Fish nibbled at the bait.

ماهی‌ها طعمه را گاز زدند.

He took a nibble and left the dining room.

یک ذره خورد و اتاق ناهارخوری را ترک کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nibble

  1. noun morsel, bite
    Synonyms:
    taste snack bite tidbit crumb soupçon
    Antonyms:
    mouthful
  1. verb bite, pick at
    Synonyms:
    eat snack munch nip peck gnaw nosh on crop eat like a bird
    Antonyms:
    gorge

ارجاع به لغت nibble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nibble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nibble

لغات نزدیک nibble

پیشنهاد بهبود معانی