گذشتهی ساده:
peckedشکل سوم:
peckedسومشخص مفرد:
pecksوجه وصفی حال:
peckingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- نوکزدن به، نوکنوک کردن 2- (عامیانه) با بیمیلی خوردن، از سر سیری خوردن، کم خوردن
3- (عامیانه - مدام) نق زدن، زخم زبان زدن، حرف نیشدار زدن، سرزنش کردن
(با نوک یا منقار) درآوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «peck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peck