گذشتهی ساده:
kissedشکل سوم:
kissedسومشخص مفرد:
kissesوجه وصفی حال:
kissingشکل جمع:
kissesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- بوسیدن و خداحافظی کردن 2- (عامیانه) از خیر چیزی گذشتن، از دست دادن
(با دست) ماچ پراندن، بوسه به سوی کسی فرستادن
(عامیانه ـ زننده ـ کون کسی را بوسیدن) خایهمالی کردن، چاپلوسی کردن
1- بوسیدن و خداحافظی کردن 2- (عامیانه) از خیر چیزی گذشتن، از دست دادن
(عامیانه) مرخص کردن (با تحقیر و بیادبی)، (امر) گمشو!
عمل از روی حسن نیت که برای دیگری بسیار بدعاقبت است، بوسهی مرگآور، دوستی خاله خرسه، بوسه مرگ، ضربهی مهلک
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «kiss» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kiss