آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Mush

    mʌʃ mʌʃ

    گذشته‌ی ساده:

    mushed

    شکل سوم:

    mushed

    سوم‌شخص مفرد:

    mushes

    وجه وصفی حال:

    mushing

    شکل جمع:

    mushes

    معنی mush | جمله با mush

    noun uncountable informal

    خمیر، شفته (به شوخی)

    It rained so much that the wall plaster turned into mush.

    آن قدر باران آمد که گچ دیوار مثل خمیر شد.

    The oatmeal was nothing more than a mush.

    بلغور جو دوسر چیزی بیش از شفته نبود.

    noun uncountable informal

    احساسات آبکی، حرف‌های آبکی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The mush spewing from his mouth was unbearable to listen to.

    احساسات آبکی‌ای که از دهانش بیرون می‌زد، قابل تحمل نبود.

    The mush in the greeting card made her cringe.

    حرف‌های آبکی کارت تبریک باعث عصبانیت او شد.

    verb - intransitive

    سفر با سورتمه سفر کردن، سورتمه‌سواری کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

    مشاهده

    We mushed for hours.

    ساعت‌ها سورتمه‌سواری کردیم.

    Every winter, we mush with our dogs.

    هر زمستان ما با سگ‌هایمان با سورتمه سفر می‌کنیم.

    verb - transitive informal

    له کردن

    I mushed the bananas with a fork.

    موزها را با چنگال له کردم.

    She mushed the potatoes.

    سیب‌زمینی‌ها را له کرد.

    noun uncountable

    غذا و آشپزی حریره‌ی ذرت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    Mom used to make mush for us on cold winter mornings.

    مامان صبح‌های سرد زمستان برایمان حریره‌ی ذرت درست می‌کرد.

    For breakfast, I like to eat a bowl of mush.

    دوست دارم برای صبحانه یک کاسه حریره‌ی ذرت بخورم.

    noun

    سورتمه‌سواری

    The mush was thrilling.

    سورتمه‌سواری هیجان‌انگیز بود.

    I had always dreamed of going on a mush.

    همیشه رؤیای سورتمه‌سواری را داشتم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mush

    1. noun boiled meal
      Synonyms:
      cereal grain victual hominy indian meal cornmeal mush hasty-pudding samp supawn
    1. noun any soft mass
      Synonyms:
      goo slop slush pulp dough porridge pudding drivel flattery sentimentality mushiness sloppiness crush journey travel march trek glop schmaltz treacle sentimentalism amorousness sappiness cornmeal mawkishness bathos schmaltziness maudlinism
    1. verb to press forcefully so as to break up into a pulpy mass
      Synonyms:
      crush squash mash pulp
    1. noun sentimentality
      Synonyms:
      romanticism gush affectation sentimentalism mawkishness superficiality maudlinism excessive sentiment exaggerated sentiment superficial sentiment hearts and flowers sob stuff puppy-love flap-doodle a sentiment about sentiment
    1. verb travel with a dogsled
      Synonyms:
      dogsled

    سوال‌های رایج mush

    گذشته‌ی ساده mush چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده mush در زبان انگلیسی mushed است.

    شکل سوم mush چی میشه؟

    شکل سوم mush در زبان انگلیسی mushed است.

    شکل جمع mush چی میشه؟

    شکل جمع mush در زبان انگلیسی mushes است.

    وجه وصفی حال mush چی میشه؟

    وجه وصفی حال mush در زبان انگلیسی mushing است.

    سوم‌شخص مفرد mush چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد mush در زبان انگلیسی mushes است.

    ارجاع به لغت mush

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mush

    لغات نزدیک mush

    • - museum
    • - museum piece
    • - mush
    • - musher
    • - mushily
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.