شکل جمع:
pulpsمغز ساقه، مغز نیشکر، خمیر کاغذ، حالت خمیری، جسم خمیرمانند، بهصورت تفاله درآوردن، گوشتالو شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the pulp from which they make paper
خمیری که از آن کاغذ میسازند
wood pulp
خمیر چوب
orange pulp
گوشت پرتقال
pulp fiction
داستانهای مبتذل
You must first pulp the tomato and them boil it.
اول باید گوجهفرنگی را له بکنی و سپس آن را بجوشانی.
Three kids ganged up on him and beat him to a pulp.
سه پسر سر او ریختند و او را له و لورده کردند.
1- خمیر کردن، له کردن 2- کتک مفصل زدن، له و په کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pulp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pulp